...
بارها شنیده ایم که بسیاری میگویند : مردم چرا اینطوری شده اند؟ یا : بد دوره زمونه ای شده!!!؛ من مدتی در پی این بودم، که ببینم واقعا چه شده؟ اما به سرعت فهمیدم که چیزی نشده ، این مردم همان مردم اند و دوره زمونه هم عوض نشده -- دلایل بسیاری بر این مدعا دارم. اما اکنون یک حجت بر من نمایان شد که آن دوشعر از فردوسی بزرگ و ملک الشعرای بهار است این اشعار نشان میدهد که در زمان این دو شاعر هم مردم ما مثل امروز بودند -- این دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست!!
 
 
 
فردوسی
 
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد

>
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
>
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟
>
خرد را فکندیم این سان زکار
>
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟

>
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارض داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

>
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

>
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
 
 
 
ملک الشعرای بهار
 
در محرّم ، ایرانیان خود را دگرگون مي كنند
از زمين آه و فغان را زيب گردون مي كنند
 
گاه عريان گشته با زنجير ميكوبند پشت
گه كفن پوشيده ،‌ فرق خويش پرخون مي كنند
 
گه به ياد تشنه كامان زمين كربلا
جويبار ديده را از گريه جيحون مي كنند
 
وز دروغ كهنه ي « يا لیتنا كنّا معك»
شاه دين را كوك و زينب را جگرخون مي كنند
 
خادم شمر كنوني گشته، وانگه ناله ها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون مي كنند
 
بر “يزيد” زنده ميگويند هر دم، صد مجيز
پس شماتت بر يزيد مرده ی دون مي كنند
 
پيش ايشان صد عبيدالله سر پا، وين گروه
ناله از دست “عبيدالله مدفون” مي كنند
 
حق گواه است، ار محمد زنده گردد ورعلي
هر دو را تسليم نوّاب همايون مي كنند
 
آيد از دروازه ی شمران اگر روزي حسين
شامش از دروازه ی دولاب بيرون مي كنند
 
حضرت عباس اگر آيد پی يك جرعه آب،
مشك او را در دم دروازه وارون مي كنند
 
گر علي اصغر بيايد بر در دكانشان
درد و پول آن طفل را يك پول مغبون مي كنند
 
ور علي اكبر بخواهد ياري از اين كوفيان
روز پنهان گشته، شب بر وي شبيخون مي كنند
 
لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن سعد
خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون میکنند
 
گر يزيد مقتدر پا بر سر ايشان نهد
خاك پايش را به آب ديده معجون مي كنند
 
سندی شاهک بر زهادشان پیغمبر است
هی نشسته لعن بر هارون و مامون میکنند
 
خود اسيرانند در بند جفاي ظالمان
بر اسيران عرب اين نوحه ها چون مي كنند؟
 
تا خرند اين قوم، رندان خرسواري مي كنند
وين خران در زير ايشان آه و زاری مي كنند
 
 
 
 
 
 






نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:,

] [ 18:4 ] [ shahla ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

كد موسيقي براي وبلاگ